InShot_20250221_112918041

جولان قمه‌بدستان محصول چیست؟

جعفر احمدی_ پژوهشگر دکترای بررسی مسایل اجتماعی/ اشاره: چهارشنبه هفته‌ی گذشته «امیرمحمد خالقی» دانشجوی دانشگاه تهران، در محله‌ای نزدیک به کوی دانشگاه توسط اراذل و اوباش با سلاح سرد مورد ضرب و جرح قرار گرفت و با وجود انتقال به بیمارستان، جان خود را از دست داد. این اتفاق ناگوار، یک رویداد نادر و استثنایی […]

جعفر احمدی_

پژوهشگر دکترای بررسی مسایل اجتماعی/

اشاره: چهارشنبه هفته‌ی گذشته «امیرمحمد خالقی» دانشجوی دانشگاه تهران، در محله‌ای نزدیک به کوی دانشگاه توسط اراذل و اوباش با سلاح سرد مورد ضرب و جرح قرار گرفت و با وجود انتقال به بیمارستان، جان خود را از دست داد. این اتفاق ناگوار، یک رویداد نادر و استثنایی و تنها مختص شهر تهران نیست. یک جستجوی ساده در رسانه‌های محلی و استانی نشان می‌دهد که اتفاقا شهروندان بسیاری از شهرهای کشورمان، شاهد جولان اراذل و اوباش قمه به دست در خیابان‌ها هستند. سوالی که در اینجا مطرح است، این است که افزایش پدیده‌ی اوباش‌گران قمه به دست در خیابان‌ها محصول چه مناسبات سیاسی و اجتماعی در کشور است؟ در این نوشتار از منظر جامعه شناختی به این پرسش پاسخ داده می‌شود.

بررسی پدیده اراذل و اوباش بدون نگاه به ریشه‌های تاریخی آن درست و منطقی نیست. چرا که در طول تاریخ قبل از انقلاب ایران، رابطه‌ای پیچیده و عمیق بین قدرت سیاسی و ظهور اراذل و اوباش وجود داشته است. در دوران صفویه، پادشاهان به شدت به حضور اراذل نیاز داشتند و آنها را اجیر می‌کردند تا در خیابان‌ها با ارعاب و خشونت “پیروان مذاهب غیر از مذهب رسمی” را سرکوب کنند. در دوران قاجار، به‌ویژه در اواخر این سلسله، اراذل و اوباش مسئول آزار و اذیت مشروطه‌خواهان بودند. در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی، از دارودسته شعبان بی‌مخ برای تثبیت حکومت و سرکوب مخالفان از جمله مصدقی‌ها استفاده شد. بنابراین، نمی‌توان در گذشته، منکر وجود رابطه بین قدرت سیاسی و ظهور اراذل و اوباش شد. این رویکرد حکومت‌ها اگرچه در کوتاه‌مدت موثر بوده، اما در بلندمدت به افزایش خشونت و ناامنی در جامعه منجر می‌شده است.

از طرفی دیگر، هرگاه حکومت مرکزی دچار ضعف یا بی‌ثباتی سیاسی شده است، گروه‌های موسوم به اراذل و اوباش عرض اندام کرده و تلاش می‌کرده‌اند تا فضای جامعه را ناآرام و متشنج کنند در واقع ضعف حکومت مرکزی باعث می‌شد که اوباش و اراذل به راحتی در شهرها فعال شوند و نظم عمومی را به هم بریزند. این پدیده به ویژه در دوره‌های بی‌ثبات مانند قحطی‌ و جنگ‌ یا حضور قدرت‌های خارجی تشدید می‌شد. بنابراین، ظهور اراذل و اوباش می‌تواند با بی‌ثباتی سیاسی پیوند داشته باشد. این گروه‌ها با ایجاد ناامنی و خشونت، می‌توانند شرایط را برای بی‌ثباتی بیشتر فراهم کنند و چرخه‌ای از ناآرامی را شکل دهند که بر ساختارهای سیاسی و اجتماعی تأثیر گذارند.

اما آنچه امروز ما به عنوان پدیده اراذل و اوباش در کشور شاهد آن هستیم، محصول شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خاصی است. از طرفی، از لحاظ اقتصادی جامعه در وضعیت مطلوبی نیست و شاهد گرانی، تورم و بعضا رانت‌خواری هستیم. بی‌ثباتی اقتصادی منتج به ظهور اوباش‌گری در اقتصاد شده است. یعنی، بسیاری از قوانین و قواعد اقتصادی در مناسبات اقتصادی جامعه مشروعیت آنچنانی ندارند. در برخی موارد سود اقتصادی زمانی به جیب مردم می‌رود که منطق اوباش‌گری حاکم باشد. منطق اوباش‌گری هم یعنی زور و خشونت. پدیده «شرخری» در اقتصاد ایران می‌تواند مصداق واقعی این ادعا باشد. بنابراین زمانی که اقتصاد کشور چنین منطقی را می‌پذیرد، کم‌کم در لایه ها و ساختارهای دیگر اجتماعی نیز شاهد افزایش این پدیده هستیم. خیلی عجیب نیست اگر این ادعا مطرح شود که عرصه‌ی سیاست هم، به میدان تاخت و تاز برخی اوباش‌گران سیاسی تبدیل شده است.

از لحاظ اجتماعی هم جامعه حال و روز مناسبی ندارد، چرا که سه نهاد اجتماعی، آموزش و پرورش، خانواده و دین تقریبا ناکارآمد و چه‌بسا دچار نوعی بدکارکردی چندجانبه شده‌اند. اگر امروز خیابان‌های برخی شهرهای مختلف شاهد جولان اراذل قمه به‌دست است که بی‌محابا به سوی شهروندان پرخاشگری می‌کنند؛ می‌تواند به علت کم‌کارکردی نهادهای اجتماعی باشد. در شرایطی که نهادهای اجتماعی کارآمدی خود را از دست می‌دهند، گروه‌های غیررسمی مانند اوباش جایگزین این نهادها می‌شوند. در واقع، کودکان جامعه ما، معلوم نیست با ارزش‌های کدام یک از این نهادها جامعه‌پذیر می‌شوند؛ چون هیچکدام از این نهادهای اجتماعی توان انتقال ارزش‌های مطلوب و مقبول یک زندگی برای این نسل را ندارند و این به معنای آغاز آنارشی اجتماعی است. در چنین وضعیتی، ظهور آسیب‌هایی از جنس اراذل و اوباش و سایر اشکال خشونت، قابل انتظار است.

از طرفی دیگر، برخی نهادهای مسئول هم به دلایلی مختلفی چون وجود فساد، ضعف ساختاری، بحران‌های سیاسی و اقتصادی، توان‌شان برای کنترل جامعه و برقراری نظم کاهش یافته است. وقتی نهادهای رسمی نتوانند وظایف خود را به شکل کامل انجام دهند، یک خلا قدرت ایجاد می‌شود. این خلا قدرت به سرعت توسط گروه‌های غیررسمی رصد می‌شود و سعی می‌کنند آن را پر کنند. لذا می‌توان گفت که یکی از دلایل ظهور قمه‌به‌دستان، احساس خلا قدرت در نهادهای رسمی است.


چه بسا عملکرد اراذل در موارد چون انجام سفارشات انتقام و خصومت‌های شخصی، پیدا کردن مال سرقت شده، دریافت مجوز ساخت‌وساز و بسیاری از امورات دیگر، باعث شده این اراذل در بین برخی مردم نوعی مشروعیت هم داشته باشد و بعضی شهروندان به جای مراجعه به نهادهای رسمی، به این افراد بیشتر مراجعه کنند!

در نهایت، گسترش و شمولیت پدیده اراذل و اوباش در کشور می‌تواند معلول درهم تنیده شدن عوامل متعدد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باشد. بحران اقتصادی منجر به افزایش فقر، نابرابری اجتماعی، محرومیت و اوباشی‌گری اقتصادی می‌شود. بدکارکردی نهادهای اجتماعی آموزش و پرورش، خانواده و دین در جامعه‌پذیری افراد، منجر به حرکت به سمت فروپاشی اجتماعی می‌شوند. همه‌ی اینها هم معلول یک چیز است و آن بی‌ثباتی سیاسی و خلا قدرت در ایجاد نظم در جامعه است. پس مادامی که بساط و علت وجودی اراذل در عرصه‌های سیاست و اقتصاد برچیده نشود، نه تنها امیدی به حذف آنها نیست، بلکه باید شاهد حضور بیشتر این گروهها در لایه‌های مختلف جامعه هم باشیم. با این اوصاف معلوم نیست سینه چند فرد بی‌گناه دیگر باید ناجوانمردانه با قمه‌های این افراد دریده شود تا اراده‌ای یا قدرتی تمام‌کننده برای شکستن این قمه‌های خونین وارد عمل شود.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید