شفیع بهرامیان- روزنامهنگار/
ارومیه، بهعنوان کلانشهری با موزاییکی غنی از اقوام، زبانها، فرهنگها، مذاهب و ادیان، یکی از نمادهای همزیستی و تنوع در ایران است. بااینحال، شاهد روندی نگرانکنندهایم که در آن، مفهوم عمیق و فراگیر «شهروندی» به هویتهای محدود قومی، زبانی و عشیرهای تقلیل یافته است. گویی شهروندان، بهجای آنکه اعضای برابر یک پیکره واحد با حقوق و تکالیف مشترک و «زیست برابر» باشند، به «شوالیههایی» برای دفاع از مرزهای تنگ قومی برساخت شده توسط «ولینعمتان» خود تبدیل شدهاند.
این نگاه انحرافی و تقلیلگرا، خطری جدی برای انسجام اجتماعی و توسعه پایدار این سرزمین تاریخی است که روزگاری در زیبایی و تنوع و تلوُّن به «پاریس ایران» مشهور بود. هر نوع خوانش و تحلیلی از این شهر بدون توجه به روندهای گذشته حداقل یک هزار سال اخیر آن و صرفاً مصادره به مطلوب کردن یک مقطع یا برش خاص گذشته یا معاصر، باعثوبانی وضعیت نابسامان امروزی است. اکنون، شهروندی واقعی، فراتر از تعلقات خونی و زبانی و حتی مذهبی است؛ این مفهوم بر پایه احترام متقابل، پذیرش تنوع، پایبندی به قانون و تلاش برای منافع مشترک در پهنهای بنام «مدنیت» بنا شده است.
زمانی که هویتهای قومی بر هویت مشترک شهری و ملی سایه میاندازند، بستر برای تفرقه، سوءظن و حتی نزاع فراهم میشود. هزینه هر نزاعی البته فرار سرمایهگذاری، هدررفت منابع انسانی و مادی، رکود و کاهش اعتماد اجتماعی و افزایش انواع شکافهای جمعیتی و کالبدی شهر است که میتواند آن را به عقبافتادهترین مرکز استانی در پهنه کشور بدل سازد.
در بزرگشهری چون ارومیه که پتانسیل عظیم آن در همافزایی همین تنوعها نهفته است، برجسته کردن عامدانه یا حتی سهوی مرزهای قومی و تبدیل شهروندان به نمایندگان ایل، تبار، قومیت و خردهفرهنگهای مختلف، نهتنها بیتوجهی به الزامات زندگی مدرن شهری است، بلکه ریختن آب به آسیاب کسانی است که کاسبان تفرقهاند و هر آنچه دارند در سایه دمیدن به آتش همین شکافها و خصومتهاست.
بهجاست بهجای محصور شدن در جزیرهها و قلعههای تنگ و کوچک قومی، بر ساختن پلهای ارتباطی و ترویج «هویت مشترک شهروندی» و تقویت «طبقه متوسط شهری» تمرکز کنیم؛ هویتی که در آن، همه، فارغ از زبان و قومیت و ذهنیتهای فردی، خود را عضوی مؤثر و محترم از جامعه بزرگ ارومیه و استان آذربایجانغربی بدانند و برای آبادانی آن، منیّتهای فردی خویش را قربانی کنند.