یونس برومند – دانشجوی دکترای اقتصاد
یکی از مهمترین الزامات توسعه اقتصادي جامعه، وجود فرهنگ توسعه در آن جامعه است. در واقع یک کشور یا استان زمانی میتواند توسعه یابد که دارای «فرهنگ توسعهای» باشد؛ اما فرهنگ توسعهای چیست؟ در ادبیات اقتصادی، هر فرهنگی که بر مبنای تحلیل چرایی پیدایش پدیدهها شکلگرفته باشد، یک فرهنگ توسعهای است؛ بنابراین هر باور فرهنگی شکلگرفته در چنین جامعهای یک مبنای علیت دارد. مثلاً باور فرهنگی به کار، براساس رابطه علت و معلولی تعریفشده و هر فرد میداند که اگر در حوزهای کمکاری نماید، چه عواقب ناخوشایندی برای وی، گروه، شرکت و حتی جامعه وی در پی خواهد داشت. مجموعه تمامی باورهای فرهنگی از این قبیل، یک فرهنگ توسعهیافته را شکل میدهد و اگر جامعهای بخواهد به معنای واقعی توسعه پیدا کند، نیازمند وجود چنین فرهنگی است.
برای ایجاد فرهنگ توسعه، کافی است دو باور اساسی که در میان تمامی جوامعِ توسعهیافته بهصورت مشترک وجود دارد، تقویت شود. در واقع این دو باور، اساس و هسته فرهنگ توسعه را شکل میدهند. یکی از این باورها، باور به علم است. علم میتواند تا حد زیادی روابط علت و معلولی میان پدیدهها را تشریح کند و دریچههای جدیدی از عالم ناشناخته را برایمان باز کند. اعتقاد به اینکه علم میتواند بسیاری از مشکلات مادی از جمله اقتصادی بشر را حل نماید، یک باور فرهنگی بسیار ضروری برای توسعه است. بهعنوانمثال اگر «علمباوری» در فرهنگ ما وجود داشته باشد، میتوان بهراحتی با استفاده از شواهد نظری و تجربی علم اقتصاد به تجزیهوتحلیل شرایط موجود پرداخت و برنامهریزی مناسب در جهت دستیابی به شرایط مطلوب انجام داد. البته باید چنین باور فرهنگی در میان عده کثیری از افراد مختلف جامعه وجود داشته باشد.
باور فرهنگی دوم، اعتقاد به برابری انسانها و احترام به قابلیتهای همنوع و یا «انسانمداری» است. در این نوع نگرش، هیچکسی در آغاز تولد از دیگری برتر و بالاتر نیست و شرایط و امکانات برای تمامی آحاد جامعه بهطور یکسان وجود دارد و همگی در رقابتی سالم و برابر برای ارتقای جایگاه خود تلاش میکنند. این دیدگاه بهویژه در استانهای با ترکیب جمعیتی متنوع و متلون از اهمیت بیشتری برخوردار است. وجود چنین دیدگاهی باعث میشود که به افراد موفق و لایق به دیدهی تحسین بنگریم و اینطور استنباط کنیم که با پشتکار خود به این جایگاه رسیده است. در چنین جامعهای، شایستهسالاری رواج مییابد، کار تیمی معنا پیدا میکند و نظمپذیری جمعی جزو اصلیترین وظایف افراد در قبال یکدیگر قلمداد میشود.
ایجاد این دو باور فرهنگی، کار سادهای نیست. اصولاً چنین باورهایی میبایست با شخصیت افراد عجین شود و شخصیت افراد نیز در سنین معینی شکل میگیرد. سنینی که فرد در تعامل کامل با مدرسه است. در واقع بخش زیادی از شخصیت افراد در مدرسه شکل میگیرد. اصولاً در مدارس علاوه بر آموزش، مقوله «پرورش» نیز باید مطرح باشد و این موضوع، بار مسئولیت مهم و خطیر معلمان را سنگینتر میکند. بهویژه در مقطع آموزش ابتدایی که معلم یکی از الگوهای شخصیتی محبوب دانشآموزان به شمار میرود، گفتار و رفتار وی اثرات قابلتوجهی بر محصلین خواهد گذاشت. حال این رفتار میتواند در راستای تقویت فرهنگ علمباوری و انسانباوری باشد و یا در راستای تضعیف آن. این موضوع در اختیار معلم قرار دارد که خود را تبدیل به یک «قهرمان توسعه» کند و یا نسبت به این مسائل بیتفاوت باشد؛ بنابراین، باوجود معلمین دلسوز و توانمند در امور آموزشی و پرورشی میتوان به اصلاح ناملایمات فرهنگی و ایجاد یک فرهنگ مناسب توسعهای امیدوار بود و این جمله که «معلمی شغل انبیاست» چه قدر مصداق جالبی دراینباره دارد، چراکه همانند انبیا، معلمین نیز وظیفه اصلاح و هدایت جامعه در راستای ایجاد فرهنگ صحیح را بر عهده دارند.
جدیدترین های آوین پرس
- انتشار تصاویر مرگ؛ به چه قیمت؟
- پێویستی دەستبەجێ پێکهێنانی ژوورێکی هەواڵی هاوبەش بۆ بەڕێوەبردنی قەیرانە جۆراوجۆرەکان
- ضرورت تشکیل فوری اتاق مشترک خبر برای مدیریت بحرانهای مختلف
- مدارس را رها نکنیم؛ آنجا هم خانه اوست
- واپسینِ نفسها؛ روزنامهنگاری دوباره جان میگیرد؟
- ۳۳ ویژگی شخصیتی سمی که باید بدانید و از آنها دوری کنید
- توانمندسازی بهمثابه نردبان رهایی و توسعه
- یافته مشترک انسان و کامپیوتر؛ ۸۰ درصد مشاغل تحت تاثیر هوش مصنوعی قرار خواهد گرفت
- تنها مردمداران ماندگارند!
خطا . لطفا دوباره تلاش کنید
لغوارسال دیدگاه