دکتر جعفر احمدی – جامعه شناس /
تحلیلی بر ماجرای ایلخان بابابیگی در فضای مجازی/
آوین پرس/ کلیپ ایلخان بابا بیگی آن مرد هرسینی که ترانه حسن زیرک میخواند را همه دیدهاند. کلیپ که بهشدت مورد استقبال کاربران فضای مجازی قرار گرفت و به زبان همان کاربران، بازدید و لایک زیادی داشت. همین بازخوردهای فضای مجازی باعث شد برخی فعالان اجتماعی هویت اصلی بابابیگی را پیدا کنند و با دوربین سراغ خانوادهاش بروند. اخیراً هم کلیپی دیگر از ایشان منتشرشده که ایشان را از کمپی در کرمانشاه به کمپی در شهر محل زندگیاش-هرسین- منتقل کردهاند و عدهای خیرخواه هم قول مساعدت مالی دادهاند.
این روایت از نگاه دوربین بود و شاید در نگاه اول رضایتبخش؛ اما اینهمهی روایتها از زندگی یک فرد طردشده از اجتماع نیست. “طرد اجتماعی” به تعبیر گیدنز به معنای محرومیت کامل از فرصتهایی است که جامعه در اختیار افراد قرار میدهد؛ بنابراین همچنان که جامعه یک سری فرصتها را در اختیار افراد قرار میدهد، عدهای را از این فرصتها محروم میکند. طردشدگان اجتماعی در رابطهای نابرابر قرار میگیرند، نابرابر چراکه، هیچ قدرتی ندارند تا برای خود جایگاه مناسب و امنی تعریف کنند. طردشدگان اجتماعی قربانی یک سری شرایط ساختاریاند ولی مردم شاید این را نمیدانند و نمیبینند؛ چون مردم خود بخشی از این شرایط ساختاریاند.
طردشدگان اجتماعی درواقع شکستخوردگان از یک جنگ نابرابر اجتماعیاند. جامعه به بهانه حفظ نظم آنها را بدنام میکند و سپس نادیده میگیرد و از حقوق شهروندی محرومشان می گرداند. طردشدگان اجتماعی تنها معتادان نیستند. در هر جامعهای گروهها و طیفهای وسیعی از افراد ممکن است طرد شوند. فرهنگ جامعه با تعریف رفتار بهنجار و نابهنجار نقش مهمی در دایره شمولیت افراد طردشده دارد. اگر فرد در دایره نابهنجار قرار گرفت، آلوده، بدنام وطرد شده و در نهایت فراموش و محو میشود.
ایلخان بابابیگی و بسیاری از افراد طردشده جامعه ما قربانی این جامعه هستند. جامعهای که او را طرد کرده و اکنون به تماشای شنیدن صدای نالههایش نشسته است. توگویی مردم با شنیدن صدا و هنر بابابیگی وجدانشان بیدار شده است و در برداشتشان از فرد معتاد تجدیدنظر کردهاند؟ خیر، آنها از خودشان خرسندند که کسی را به لحاظ اجتماعی کشتهاند برای همین است که نالههای نابودیاش را تحسین میکنند.
این مردم کاری میکنند که خانواده طردشدگان هم در خلال مفهوم آبروریزی آنها را رها و طرد کنند. فراتر از این کاری میکنند که مانع از بازگشتن این افراد به خانواده و اجتماع شوند. چون آنها خودشان هم میپذیرند که محو و نابودشدهاند. برخورد نهادهای دولتی هم با افراد طردشده، اعمال خشونت عریان است. بارها دیدهایم که مردم از برخی از نهادهای مرتبط میخواهند در فلان منطقه معتادان را جمع کنند و آنها گاهی حتی با کتک و الفاظ غیرانسانی این کار را انجام دادهاند. شاید بگویید این افراد برای جامعه مضرند و مستحق چنین برخوردهایی هستند؛ اما آیا مردم با هرکسی که به جامعه ضرر میرسانند، چنین برخوردی دارند. “نوربرت الیاس” معتقد است که خطر کارهای طردشدگان در مقایسه با تصمیمهای غیرعقلانی اقتصادی متخصصان [و مسئولان] که منجر به زیانهای میلیارد دلاری میشود، بسیار ناچیز است. درحالیکه کارهای زیانبار به مردم عاصی، اوباشگر و آشوبگر نسبت داده میشود، اما آن تصمیمهای غیرعقلانی اقتصادی بهعنوان اینکه یک اشتباهی صورت گرفته توصیف میشوند.
اگر امروز میبینید که مردم برای نجات یک فریاد و سوز آواز آستین بالا زدهاند؛ مطمئن باشید درجایی دیگر دارند صدها فریاد و آواز را خفه میکنند. وحشتناک و رقتانگیز است چنین تلاش و شکوهی که میخواهیم از کسی که زمانی نابودش کردهایم، اکنون یک اسطوره بسازیم. ما این موضوعات را زود فراموش کرده و مدام به له کردن افرادی که ضعیفاند اقدام میکنیم. بدون شک اگر جای چنگال جامعه روی صورت افراد ضعیف و طردشده دیده میشد، هرگز برای نالههای ایلخان بابابیگی ذوق نمیکردیم. این جامعه اول نابود میکند بعد نالههای نابودیات را تحسین میکند و از تحسینت ژست خیّر و روشنفکر میگیرد.