دکتر جعفر احمدی جامعه شناس و مدرس دانشگاه- بزرگان عصر روشنگری مطبوعات آزاد را یکی از مولفه های ضروری فرآیند تکوین و بسط دموکراسی و هدف آنها را نقادی سیاسی می دانستند. در سنت روشنگری، ژورنالیست ها و خبرنگاران نقش اساسی در بنیان نهادن دموکراسی و بیداری جامعه داشتند. جریانی که بیشتر توسط افراد تحصیل کرده و فرهیخته مدیریت می شد. آن زمان صنعت اخبار سنتی به روزنامه نگاران مجالی جهت مطرح کردن کنشگران سیاسی غیرواقعی و لمپن ها نمی داد. اما امروزه این نقش روزنامه نگاران بنا به دلایلی متعدد دستخوش تغییراتی اساسی شده است و به جای فرهیختگان، بی مایگان فکری در این وادی گام برمی دارند. اکنون دیگر روزنامه نگاران هیچ تعهد اخلاقی به انتشار اخبار و اطلاعاتی که لازمه دموکراسی باشد، ندارند. خبرنگاران در تلاش برای به دست آوردن سهمی بیشتر در بازار آنچه را منتشر می کنند که بیشتر جنبه نمایشی دارد تا اطلاع رسانی . آنها براساس تجارب خودشان که بسیار وابسطه به منافعشان است، خبرسازی و خبررسانی می کنند. بنابراین آنچه امروز شاهد آنیم نه بیداری مردم برای استقرار دموکراسی و دموکراسی خواهی بلکه سقوط به دوزخ جامعه مدرن است.
در چنین وضعیتی یکی از رسالت های خبرنگاران، مطرح کردن و حمایت کردن از مفسدان و لمپن های سیاسی است. و دارند مردم را عادت می دهند تا تن به قدرت گرفتن این مفسدان سیاسی بدهند. با وجود اینکه بسیاری از رسانه ها در رسالت خود دچار انحراف ۱۸۰ درجه ای شده اند ولی هنوز اهمیت و نفوذ خود را در بین مردم حفظ کرده اند و دارند از این اهمیت و نفوذ به نفع خود و منافع عده ای خاص سوء استفاده می کنند. به همین خاطر است که اکنون بی خردترین بازیگران سیاسی هم می دانند بدون همراهی و لطف رسانه های امیدی به موفقیت ندارند به همین دلیل یا رسانه ای می شوند یا رسانه ای می خرند.
فضای مجازی هم به کمک این وضعیت آمده است و دست آنها را در گزینش منابع خبری باز گذاشته است. رسانه هایی که قرار بود صدای مردم باشند اکنون به تریبون تک گویی های آخر شب افراد مورد حمایت شان تبدیل شده اند. رسانه هایی که زمانی برای مردم می نوشتند اکنون در رقابت بر سر منافع سیاسی افراد مورد حمایت شان که عموما از تفاله های سیاسی است، برعلیه و برای همدیگر می نویسند. این رسانه ها هرگز نگران این نیستند که آنچه می نویسند و می گویند با واقعیت همخوانی نداشته باشد، چون در فضای رسانه ای جدید می توان واقعیتی موهوم ساخت. مردم هم نگاهشان به آن چیزی است که رسانه ها بازنمایی می کنند،حتی اگر با واقعیت سنخیتی نداشته باشد و یا دروغی محض باشد. این فرصتی مغتنم برای لمپن های سیاسی است که روزنامه نگاران می توانند تصور و ادراک مخاطبین را از واقعیت تغییر دهند. چون آنچه رسانه ها می گویند مهمتر از امر واقعی است. مردم هیاهوی رسانه ها را دوست دارند و سیاسیون بازی های رسانه ای را. پس بی خود نیست که تشنگان قدرت، طرد شدگان اجتماعی و بی مایگان فکری به طرف رسانه ها خیز برداشته اند. درچنین شرایطی، بدترین عناصر سیاست، رسانه ها و فرهنگ عوام پسند دست به دست هم داده اند تا نمایشی هولناک را به صحنه آورند و آن حقیر شدن معیارهای مردم و مطرح شدن کسانی است که نه بویی از سیاست، دموکراسی و جامعه مدنی برده اند.
پس اگر می بینیم در رسانه ها خبری از بیداری جامعه مدنی و دموکراسی خواهی نیست و خبرنگاران به جای نقد و ایجاد هراس در دل کار به دستان سیاسی و غیر سیاسی صرفا با ملاطفت و ملایمت برخورد می کنند، دیگر امید به رهایی بخشی و رکن چهارم دموکراسی رسانه ها نیست. آنهایی که در گزارش های خبریشان اولویت هایی را مطرح می کنند که نشانی از دغدغه های مردم ندارد. هرچند مردم بیینده و شنونده اراجیف آنها هستند چون به حدی خرف شده اند که معتقدند چیزی برای از دست دادن ندارند و اوضاع بدتر از این نمی شود. این وضعیت در را بروی سیاستمداران کار بلد و روزنامه نگاران با تجربه بسته است و اگر بعضًا در این فضای مسموم عقیده و نظری بیان می کنند با همان معیارهای تحریف شده خوانده و ارزیابی می شوند؛ پس در این هیاهوی رسانه ای توان روشنگری و تاثیرگذاری ندارند.
اکنون به مدد این بازی های رسانه ای برخی لمپن ها و تفاله های سیاسی ای ظهور کرده اند که اینان جامعه را به قهقرا و پرتگاه نابودی می برند. این افراد منافع خود را بر همه چیز ارجح می دانند و با جنجال سازی های رسانه ای جوری وانمود می کنند که دلسوزان مردم اند. متاسفانه رسانه ها هم با آنها همراهی می کنند و به تشنگان قدرت میدان می دهد تا وانمود کنند آنهایی را که نمودی ندارند.
این تفاله های سیاسی گاهی چنان هیاهو و جنجال درست می کنند که خود رسانه ها به سراغ شان می روند و موهومات آنها را انعکاس می دهند. این نقش رسانه ها و مطبوعات نبوده و نیست. مطبوعاتی آزاد از سیطره لمپن ها، مطبوعاتی که به اعتقاد هیوم برای نظارت مداوم بر حکومت لازم و ضروری اند؛ چون «روح مردم را باید پشت سرهم بیدار کرد تا جاه طلبی مهار گردد و هراس ناشی از بیدار شدن این روح را باید به کار گرفت تا مانع از آن شود که فضل و زکاوت و نبوغ ملت بتواند در راستای آزادی به کار رود».
هرچند دست بابی به جایگاه قبلی رسانه ها یک آرمان دست نیافتنی است ولی انتظار اینکه رسانه ها به ویژه مطبوعات بازگو کننده کل صداها جامعه باشند، امری قابل تحقق است. همچنانکه هابرماس می گوید: «بنابراین نقش رسانه ها در یک دموکراسی اخلاقی این است که کانال پخش کل صداهای جامعه باشند زیرا حقیقت از طریق بحث و استدلال عقلانی به ظهور می رسد».